سرباز گمنام


 






 

گفتگو با عادل عون، مسئول نظامي جنبش امل
 

درآمد
 

دوران فعاليت هاي درخشان و اثر بخش شهيد دکتر مصطفي چمران در جنبش امل، از ويژگي هايي برخوردار است که نمايانگر نقش تعيين کننده اين شهيد بزرگوار در شکل گيري و ادامه راه جنبش است. از همين رو، با عادل عون که در بسياري از برهه هاي حساس با ايشان همراه بوده است، گفت و گويي داشتيم که از نظرتان مي گذرد.

لطفاً ابتدا خودتان را معرفي بفرماييد؟
 

عادل عون هستم، معروف به ابي ياسر که از زمان تأسيس جنبش امل به عضويت آن درآمدم و مسئول نظامي شدم. کار نظارت بر آموزش و تجهيز و تسليح را بر عهده داشتم و در زمان اشغال اسرائيل يکي از مسئولان اطاق عمليات عليه دشمن در جنوب لبنان بودم.
بعد از عقب نشيني از مناطق بيروت، الجبل، صيدا، زهراني، نبطيه و صور و استقرار دشمن در نوار مرزي باريک و مستحکمي در جنوب لبنان و مرجعيون، همچنان در اين موقعيت حضور داشتم و مي توانم بگويم که در آزادي وجب به وجب اين مناطق، مبارزين جنبش امل هم شريک بودند. زيرا جنبش امل در آن زمان ستون فقرات مقاومت محسوب مي شد.
پيش از تأسيس جنبش محرومين و گردان هاي مقاومت لبنان (امل)، بين سال هاي 1968تا 1972، من با درجه ستواني در نيروهاي العاصفه وابسته به فتح فعاليت مي کردم.
بعد از آن که برادر مجاهد حاج مصطفي ديراني از جنبش خارج شدند، فرماندهي اطاق عمليات را عهده دار شدم و در عين حال تا سال 2000 (يعني تا زمان آزادي جنوب لبنان) عضو دفتر سياسي جنبش بودم و از سال 2001 هم تا به امروز، مسئول دفتر جنبش امل در تهران و ايران هستم.

از چه زماني با شهيد مصطفي چمران آشنا شديد؟ اين آشنايي در فرايند شکل گيري جنبش امل، چه صورت هايي پيدا کرد؟
 

اولين آشنايي من با شهيد چمران در مصر بود. او به همراه برخي از کادرهاي انقلاب ايران در سال 1970 در يک دوره آموزشي در اين کشور حضور داشتند. او بعد از آن به لبنان آمد و مديريت هنرستان جبل عامل، در برج شمالي واقع در شهر صور را به عهده گرفت. در آن زمان من ناظم مدرسه بودم. در اين دوره ما هر دو به نفع فلسطين (فتح) فعاليت مي کرديم.
در اين شرايط امام موسي صدر براي تأسيس يک جنبش ديني ملي (عقيدتي) مي انديشيد و آماده سازي مي کرد تا به خواسته هاي محرومين در داخل و گردان هاي مقاومت لبناني «امل» (براي دفاع از لبنان در مقابل دشمن اسرائيلي و نيز کمک به مقاومت فلسطين) جامه عمل بپوشاند.
در زمان تأسيس جنبش، من و شهيد چمران جزو اولين گروهي بوديم که سوگند تأسيس را ادا کرديم و شهيد چمران مسئوليت سازمان مرکزي را به عهده گرفت و من مسئول نظامي شدم.
من و چمران همانند دوقلوها از يکديگر جدا نمي شديم. من مورد اعتماد مطلق چمران بودم و اين دوستي و همراهي با يکديگر را تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1979 ادامه داديم. در اين سال ايشان به همراه يک هيئتي از جنبش امل و مجلس اعلاي شيعيان لبنان براي تبريک اين پيروزي به امام خميني و رهبر انقلاب به ايران سفر کردند.
امام خميني(قدس سره) در آن زمان خطاب به هيئت گفته بودند که گرانبهاترين هديه اي که شما براي ما و انقلاب به ارمغان آورده ايد، دکتر (شهيد) چمران است و پس از آن به ايشان اجازه ندادند که به لبنان بازگردد.

شهيد چمران نقشي بي بديل در شکل گيري جنبش امل دارد. لطفاً توضيح دهيد رويکردهاي اوليه اين جنبش چگونه و تا چه اندازه در نيل به اهداف آن مؤثر بوده است؟
 

فکر نمي کنم امتياز تأسيس و شکل گيري جنبش امل به فرد و افرادي جز رهبر آن، امام موسي صدر، کادرها و رهبران آن اختصاص يابد. به خصوص در مورد شهيد چمران بايد بگويم، او خوني بود که در رگ و اعصاب جنبش امل جاري بود. او بيشترين حرکت و تکاپو را در جنبش داشت و همواره براي حضور در جلسات و ديدارها در بيروت، بعلبک و جنوب در رفت و آمد بود و شبانه روز، خستگي ناپذير به فعاليت مي پرداخت.
او براي هر معضلي يک راه حل داشت. به کار خود عشق مي ورزيد و آن را همسطح عبادت مي دانست و همه چيز را براي موفقيت آن فدا مي کرد. در قاموس شخصيت وي جايي براي شکست وجود نداشت. اولين کسي بود که به کار و اجرا مي پرداخت و آخرين کسي بود که مي خورد يا به خواب مي رفت. او رهبري منحصر به فرد، مردي استثنايي و بي بديل بود.

روابط صميمي شهيد چمران و امام موسي صدر از کجا و چگونه شکل گرفت؟
 

پيش از حضور شهيد چمران در لبنان آشنايي بين امام موسي صدر و شهيد چمران وجود نداشت. اما بعد از سفر چمران به لبنان اين آشنايي صورت گرفت و وي با سيد موسي صدر آشنا و از جايگاه رهبري ديني، سياسي، اجتماعي و انقلابي ايشان مطلع شد.
بعد از اين آشنايي بود که چمران از مواضع امام موسي صدر در رابطه با فلسطين، انقلاب فلسطين، موضعشان نسبت به شاه و مخالفت هايشان با اين رژيم و فعاليت هايشان در کمک به مجاهدين براي رهايي از حکومت ديکتاتوري و همچنين از ميزان روابطي که بين امام موسي صدر و امام خميني(قدس سره) وجود داشت، مطلع شد. بعد از آن چمران سر تا پا عشق به امام موسي صدر شد و تصميم گرفت که با او در لبنان باقي بماند و براي موفقيت برنامه ها و رويکردهايش فعاليت کند. امام موسي صدر بر او نام سرباز گمنام نهاد. او مورد اعتماد و نزديک ترين فرد به امام موسي صدر بود و در مقابل، سريع ترين دريافت ها را از انديشه ها و طرح هاي امام موسي صدر داشت. به نحوي که حتي برخي از دوستان و آشنايان چمران (از تمامي تابعيت ها) به او (به دليل رابطه نزديک با امام موسي صدر) احساس حسادت مي کردند.

پس از بازگشت شهيد چمران به ايران، انشعابي در جنبش امل صورت گرفت. دلايل اين انشعاب را در چه مي دانيد؟ چه کساني بيشتر سبب چند دستگي شدند؟ آيا زمزمه اين اختلاف ها در زمان حضور چمران نيز وجود داشت؟
 

هيچ انشعابي يا اختلافي در جنبش امل بعد از غياب امام موسي صدر به وجود نيامد. بلکه اين انشقاق بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران رخ داد که يکي از مهم ترين کادرها و مسئولان سازمان مرکزي جنبش يعني شهيد چمران به ايران بازگشت. از جنبش دور شد و مسئوليت هاي جديدي را در جبهه ايران و عراق و غيره به دست گرفت.

با شناختي که از شهيد چمران داريد، اگر ايشان اکنون زنده بود چه تأثيري مي توانست در جلوگيري از اين انشعابات داشته باشد؟
 

بعد از خروج سيد حسين موسوي و حاج مصطفي ديراني و همراهانش هيچ نوع انشعاب يا جدايي در جنبش به وجود نيامد. بلکه اگر براي شهيد چمران مقرر بود که در لبنان باقي مي ماند و در کنار ما زنده مي بود انشقاقي يا اختلافي در گذشته يا آينده به وجود نمي آمد. اين مسئله هم به شناخت ايشان به امور باز مي گردد و اين که او پل ارتباط بين امل و انقلاب ايران مي بود.
اما بايد حقيقت را به صراحت گفت. آناني که براي از بين بردن جنبش امل و خط امام موسي صدر علناً و پشت پرده فعاليت مي کردند، همان کساني بودند که کينه شهيد چمران را به دل داشته و پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به چمران دليل روابط ويژه، خاص و منحصر به فرد اما موسي صدر و چمران به او حسادت مي کردند. پس وجود شهيد بين ما مي توانست مسايل سوء عليه جنبش را کاهش داده و برگستردگي روابط بين جنبش امام موسي صدر و انقلاب اسلامي ايران بيفزايد.

اکنون جنبش حزب الله يکي از ارکان اساسي کشور لبنان است. تحولات موجود در لبنان را چگونه ارزيابي مي کنيد و نقش حزب الله را در آينده اين کشور چگونه مي بينيد؟
 

آنچه که در جولاي 2006 اتفاق افتاد و رخدادهايي که صحنه لبنان، بعد از آن و رويارويي هاي سياسي و چند دستگي هاي مخالفان و هواداران (دولت سنيوره) شاهد آن بوده که توسط برنامه هاي آمريکايي- صهيونيستي در خاورميانه اداره مي شود، نشان مي دهند که حزب الله به رقمي بزرگ در معادلات تبديل شده و حذف آن بسيار سخت و اکنون به يکي از مهم ترين برگ ها براي هر نوع حل و فصلي در منطقه تبديل شده است.
حزب الله، اکنون تأثيرگذاري خاص خود را در ابعاد سياسي و مبارزاتي بر صحنه داخلي لبنان و عربي دارد و محبوبيتش در ميان ملل عربي و اسلامي نيز بيشتر شده که به تعميم الگوي حزب در سطح عربي و اسلامي به خصوص بعد از آزادي جنوب لبنان و پيروزي در جنگ 33 روزه در سال 2006 انجاميد (چيزي شبيه به معجزه بود، در حالي که بقيه جنگ هاي اعراب با اسرائيل به شکست اعراب منجر شده بود)، به شدت اسرائيلي ها، آمريکايي ها و به تبع آن هم پيمانانش در منطقه را به وحشت انداخته است.
امروز، حزب الله به الگويي انقلابي و نوري براي تمامي آزاديخواهان در سراسر جهان و آنان که به دنبال آزادي فلسطين هستند مبدل شده است. در داخل لبنان هم نقش سياسي حزب الله بر پايه ملي - عربي – اسلامي استوار بوده و اين ويژگي باعث محافظت از خط وحدت بين امل و حزب الله شده است.
اکنون بر پايه «تعاونوا علي البر و التقوي» و با ياري و تأييد و مساعدت جمهوري اسلامي ايران و با توجه به کمک هاي مادي و معنوي که جمهوري اسلامي ايران به عنوان ديوار حمايت کننده مقاومت در لبنان و فلسطين ايفا مي کند اين اتحاد ادامه دارد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 37